Thursday, 17 January 2013

سنگ قبر آرزو



 آسمان چشم او آئینه کیست

آن که چون آینه با من روبرو بود

درد و نفرین درد و نفرین بر سفر باد

سرنوشت این جدایی دست او بود

گریه مکن که سرنوشت ، گر مرا از تو جدا کرد

عاقبت دلهای ما را ، با غم هم آشنا کرد

با غم هم آشنا کرد

چهره اش آئینه کیست ، آنکه با من روبرو بود

درد و نفرین بر سفر ، این گناه از دست او بود

این گناه از دست او بود

ای شکسته خاطر من ، روزگارت شادمان باد

ای درخت پرگل من ، نو بهارت ارغوان باد

ای دلت خورشید خندان

سینه تاریک من ، سنگ قبر آرزو بود

سنگ قبر آرزو بود

آنچه کردی با دل من ، قصهُ سنگ و سبو بود

من گلی پژمرده بودم ، گر تو را صد رنگ و بو بود

ای دلت خورشید خندان

سینه تاریک من ، سنگ قبر آرزو بود

سنگ قبر آرزو بود