Sunday, 22 April 2012

توله سگ ها




همینطوری نشستم.با فتو شاپ دستو پنجه نرم میکردم و با ایلوستریتور میگفتم ببین،هر چی باشی،اونجای فتو شاپم نیستی،تو همون آن فتو شاپم با کار سیو نکرده کرش میکنه و منو یاد اون چیزایی که ندارم میندازه.
هنوز نگذشته صدای ایندیزاین در میاد میگه هوی بچه سه نقطه،یادت رفته اون شب با اون حالت که چشماتم حوصلتو نداشت و میخواست دیگه تو رو نبینه،با اون وضعت چطوری واست اون کاتالوگ رو چارچوب زدم و کارتو راه انداختم که فردا اون یارو کچله،نیاد بهت غر بزنه بگه دیر که میای،گشاد هم که شدی.کارت کو؟
من هنوز هیچی نگفته دیریم ویور یه سیخونک بهم میزنه میگه هوووووووش،منو که یادته؟پول نداشتی سیگار حتی بخری واست جوری سایت اون خیکی رو طراحی کردم که بتونی پول سیگار داشته باشی؟
من موندم و چند تا توله سگ ادوبی،من موندم و یه نخ سیگار که کشیدنش اینجا غدقنه،من موندم و یه چایی ترش و یه لیوان که به عنوان جا سیگاریم ازش استفاده میکنم و صدای اون چیزایی که نمیدونم چیه.
هیچی ولش کن.سیگارمو روشن میکنم و با این توله سگای ادوبی دستو پنجمو نرم تر میکنم.
نمیدونم چرا این روزا همه باهام دعوا دارن.حتی همین توله سگا...

No comments:

Post a Comment